وبلاگicon
داستان ارسالی
" وبگاه خوزستان چه خبر حامـــی و امیــــن مردم شریف شادگان "
داستان ارسالی
نوشته شده توسط مشاور انجمن (نویسنده1) در ساعت
 
 
 
خوزستان چه خبر  ؛  در اولین صبح عروسی زن وشوهرتوافق کردن که در را به روی هیچکس بازنکنند ،ابتدا پدر ومادر پسر  امدند ،زن وشوهر نگاهی به همدیگه انداختند اما چون از قبل توافق کرده بودند،هیچکدام در را باز نکردندساعتی بعد پدر ومادردختر امدند زن وشوهر نگاهی به همدیگر انداختن اشک در چشم زن جمع شده بود زن گفت نمیتونم ببینم که پدر ومادرم پشت در باشند ودر رابه رویشان بازنکم شوهر چیزی نگفت ودر را به رویشان گشوداما این موضوع را پیش خود نگه داشت .سالها گذشت خداوند به انها چهار فرزند پسر داد پنجمین فرزندشان دختر بود برای تولد این فرزند پدر شادی بسیاری کرد وچند گوسفند را سربرید ومهمانی مفصلی داد مردم متعجبانه از او پرسیدئن علت این همه شادی ومهمانی چیست ؟مرد بسادگی جواب داد چون این همان کسیه که در را به رویم بازمیکنه !!!
 
داستان کوتاه ارسالی از خانم معصومه مقدم
موضوع : پیام ها